نبرد گانگسترها
نویسنده:
میکی اسپیلین
مترجم:
بهرام پارسی
امتیاز دهید
✔️ از متن کتاب:
تاریکی شب بر سراسر شهر سایه انداخته بود، زوزه سگ های ولگرد از دور دستها به گوش می رسید و هر چند وقت یکبار عابری تنها به سوی خانه اش می رفت. خیابانها کاملا خلوت و همه جا ساکت بود و گویی گرد مرگ بر سراسر آن خیابان و دیگر خیابانهای شهر پاشیده اند.
در همین هنگام که اغلب مغازه ها بسته بودند و بعضی دیگر نیز در شرف بسته شدن بودند ناگهان غرش بسیار شدید چند موتور سیکلت آن سکوت ماتم زار را درهم شکست و چندین موتور سیکلت از یکی از خیابانهای فرعی به داخل خیابان هفتاد و دوم پیچیدند.
به روی هر یک از موتورها مردی نقابدار نشسته و پیراهنی تیره رنگ بر تن کرده بود. در کنار دسته ها موتورها یک مسلسل دستی سبک به طرز مخصوص دسته شده بود و هر دم آماده تیراندازی بود. سرنشینان موتورها بدون آنکه به جایی توجه نمایند یک سر و با سرعتی جنون آمیز به روی آسفالت سیاهرنگ خیابان به حرکت درآمدند و لحظه ای بعد همگی در کنار پیاده رو درست روبروی مغازه بزرگی که یک جواهر فروشی بسیار معروف بود توقف نمودند...
بیشتر
تاریکی شب بر سراسر شهر سایه انداخته بود، زوزه سگ های ولگرد از دور دستها به گوش می رسید و هر چند وقت یکبار عابری تنها به سوی خانه اش می رفت. خیابانها کاملا خلوت و همه جا ساکت بود و گویی گرد مرگ بر سراسر آن خیابان و دیگر خیابانهای شهر پاشیده اند.
در همین هنگام که اغلب مغازه ها بسته بودند و بعضی دیگر نیز در شرف بسته شدن بودند ناگهان غرش بسیار شدید چند موتور سیکلت آن سکوت ماتم زار را درهم شکست و چندین موتور سیکلت از یکی از خیابانهای فرعی به داخل خیابان هفتاد و دوم پیچیدند.
به روی هر یک از موتورها مردی نقابدار نشسته و پیراهنی تیره رنگ بر تن کرده بود. در کنار دسته ها موتورها یک مسلسل دستی سبک به طرز مخصوص دسته شده بود و هر دم آماده تیراندازی بود. سرنشینان موتورها بدون آنکه به جایی توجه نمایند یک سر و با سرعتی جنون آمیز به روی آسفالت سیاهرنگ خیابان به حرکت درآمدند و لحظه ای بعد همگی در کنار پیاده رو درست روبروی مغازه بزرگی که یک جواهر فروشی بسیار معروف بود توقف نمودند...
آپلود شده توسط:
shakhsar
1398/05/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نبرد گانگسترها